صادق شاهیان نطنزی، سوده حیدریان
یادی از پدر علم آسیب شناسی
فرصتی دست داد تا گفتگویی داشته باشیم با دکتر محمد علی محققی رئیس مرکز تحقیقات سرطان انستیتو کانسر ایران و معاون علمی فرهنگستان علوم پزشکی که درباره استادش مرحوم دکتر شمس شریعت تربقان با ما سخن بگوید.
به عنوان نخستین سوال، لطفا در مورد خدماتی که پروفسور شمس شریعت به جامعه پزشکی و فرهنگ ایران کرده اند، کمی توضیح بفرمایید.
مرحوم استاد شمس شریعت تربقان از شخصیت های علمی ، اجتماعی ، فرهنگی و پزشکی کشور بودند که در ۶ خرداد ۱۳۹۳ مصادف با بعثت پیامبر گرامی اسلام صلی اله و علیه و آله چشم از این جهان فرو بستند. اگر یک نگاه اجمالی به زندگی پربار معنوی و علمی فرهنگی استاد داشته باشیم، حضرت استاد در سال ۱۳۰۵ شمسی در تربقان از مناطق سبزوار و کاشمر در استان خراسان و در یک خانواده روحانی قدم به این جهان گذاشتند. آن سال ها مقارن با اوج قدرت حکومت رضاخان و مصادف با تبعید آیت الله مدرس به کاشمر بود. محل زندگی استاد شمس شریعت در آن زمان ابتدا در روستا و سپس برای تحصیل سوم ابتدایی در شهر کاشمر بوده. ایشان سال ۱۳۲۰ وارد دبیرستانی- که تنها سه سال از تأسیس آن میگذشت- شدند. دبیرستان را با نمرههای عالی به اتمام رساندند. باقیمانده تحصیلات را در مشهد گذراندند. ورود به دانشگاه ایشان داستان های خاص دارد که در یک مصاحبه خودشان بیان کردهاند. در سال ۱۳۲۶ با موفقیت در کنکور پزشکی، وارد دانشگاه و در سال ۱۳۳۲ فارغ التحصیل شدند.
پایه گذاری انستیتو سرطان مجتمع بیمارستانی امام خمینی به سال ۱۳۲۵ برمی گردد، یکی از شخصیت های آن زمان به نام دکتر حبیبی که استاد آسیب شناسی بودند، انستیتو سرطان را پیشنهاد می کنند و از حدود سال ۱۳۲۷ فعالیت ساخت بیمارستان شروع و انستیتو سرطان فعالیت خود را رسما از سال ۱۳۳۵ آغاز میکند.
رشته تحصیلی تخصصی استاد، آسیب شناسی بوده است. اساتید بزرگ این رشته در آن زمان (مثل مرحوم استاد شمسا و مرحوم استاد آرمین) از اساتید ایشان بودند. کرسی آسیب شناسی در دانشگاه تهران در آن زمان از کرسی های بزرگ بوده و بعد از آن با تأسیس انستیتو سرطان کرسی سرطان با ریاست دکتر رحمتیان شکل می گیرد و استاد هم از اوایل شکل گیری این انستیتو در آن فعالیت داشتند.
خدمات پروفسور شمس شریعت تربقان به جامعه پزشکی و فرهنگ ایران را کمی بیشتر بیان می فرمایید؟
بهترست به بعضی از صفات بارز استاد اشاره ای بشود. این صفات در حین خدمات علمی، پیشرفت های علمی، مسئولیت هایی که داشتند و تدریس و تحقیق که در شئون مختلف داشتند، شکل گرفته بود و در بعضی از مصاحبه ها و گفته های ایشان یا گفته های دیگران متجلی است. یکی از ویژگی های استاد دیانت بالا و اعتقادات راسخ ایشان بود که در هیچ شرایطی متزلزل نشد و هم در سبک زندگی دانشگاهی و علمی متجلی بود و هم در رفتار و سیره و مسئولیت هایی که داشتند در مرتبه والاتر مروج بودند.
ویژگی دوم استاد پایبندی به موازین اخلاقی و حرفه ای پزشکی بود. دانشجویان و سایر دانشگاهیان را به اعتقادات خالص راهنمایی میکردند. در اینجا لازم است نکاتی یادآوری بشود. آشنایی حقیر با استاد از دوران دانشجویی آغاز می شود که در آزمایشگاه ها و کلاس های درس آسیب شناسی خدمت ایشان رسیدم و با ایشان مأنوس شدم. تا پایان عمر استاد هم افتخار شاگردی ایشان را داشتم و از محضرشان بهرهها می بردم. محضر استاد محضر معنویت و تجلی صفات اخلاقی بود. همیشه لبخند بر لب داشتند، وجه مشخصه ای که در تصاویر ایشان مشخص است، لبخندی زیبا که بر سیمای استاد نقش می بست و حکایت از یک قلب بینهایت مهربان و عطوف داشت.
دوست داشتن همه، مخصوصا شاگردان و دانشجویان، این شدت محبت هم به صورت تبسمی همیشگی بر صورت ایشان نمایان میشد و در گفتارها هم مشخص بود.
گفتار ایشان با دانشجویان دلسوزانه و راهنمایی کننده و تشویق کننده بود. تشویق کنندگی یکی از صفات بارز استاد بود. همه را تشویق به آموختن بیشتر، تفکر بیشتر، تجسس در مسائل و عمیق شدن در مسائل علمی میکردند. تحلیل ایشان در ارتباط با پدیده های دانشگاهی یک تحلیل عظیمی بود. یکبار پنجشنبه صبح در انستیتو سرطان در محل آزمایشگاه تجربی ایشان با بنده قرار داشتند و تشریف آوردند. یک استادی از مرکز طبی کودکان آمده بود که پروژه تحقیقاتی راجع به ماده ای از بافت های حیوانی انجام میداد که بعد از فرآیندی به مثانه حیوان منتقل و آثار آن بررسی میشد. آن استاد که استاد جوانی بود با حدت و علاقه زیادی که داشت، این فرآیند را انجام میداد و دانشجویانی هم ایشان را همراهی می کردند، یک دانشجو هم راجع به پایان نامهاش کار میکرد و بنده هم با کامپیوتر سرگرم بودم، در کل فضایی علمی پر از اشتیاق و حرارت برقرار بود. وقتی استاد آمدند و فرمودند نامه ای به من داده اند و درخواست کرده اند که دانشگاه را تعریف کنم! من به آن نامه جواب ندادم چون نامه ای تشریفاتی بود! ایشان فرمود هر وقت در هر نقطه ای از عالم یک چنین اجتماعی حاصل شد که امروز در این زیرزمین دورافتاده تشکیل شده، (فضای آزمایشگاه محدود و کم نور بود و در دورافتاده ترین بخش قرار داشت به طوریکه آزمایشهایی که انجام میشد، فضا را تحت تاثیر قرار میداد.) در همچین فضایی هرکس آمده بود، با علاقه آمده، با اشتیاق آمده، کسی او را مجبور نکرده است. عشق و علاقه به علم و دانش آنها را جمع کرده است، هر موقع همچین اجتماعی ایجاد شد، آنجا اسمش دانشگاه است. این یک نگاه عمیق و برخواسته از فعل و انفعالات و اشتیاقات پژوهشی بود. در نگاه استاد خالصترین و نابترین نگاه به دانشگاه مطرح میشد.
یکی از دیگر ویژگی های ممتاز استاد این بود که هیچ زمان از جویایی و کسب علم ابایی نداشتند. حتی در سن ۸۰ سالگی هم مثل یک دانشجو کتاب میخواندند و بررسی میکردند. روزهای پنجشنبه میآمدند و ساعتها به عنوان مرجع کل کشور در زمینه مسائل مشکل آسیب شناسی استخوان و نسج نرم به اظهار نظر و بررسی میپرداختند. برای پاسخ دهی از همه نظرخواهی میکردند و کتابهای مرجع را بررسی میکردند. گاهی اوقات آنقدر مسئولانه با وظیفه حرفهای خود برخورد میکردند. شبها خوابشان نمیبرد. آن زمان بیماری استئوسارکوم رایج بود که اکثرا جوانان را درگیر میکرد و با توجه به دستورالعملهای آن زمان، نهایت درمان آن قطع عضو بود، استاد در این مسئله بسیار حساس بود و بعد از بررسیهای متعدد نظر میدادند تا خدای نکرده تشخیصی اشتباه داده نشده باشد. گاهی بعد از تشخیص، جواب را ارائه نمیکردند و به خانه میرفتند و صبح که میآمدند، تمامی موارد را مجدد بررسی میکردند، حتی کنفرانس و جلسه فوری میگذاشتند تا اشتباهی در تشخیص نشود.
شاگردپروری سیره استاد بود، شاگردپروری با دانشجو داشتن و یا تربیت دانشجو متفاوت است. معنای شاگردپروری این است که دانشجویان علاقهمند و ممتاز و متمایز از دیگران باشند و استاد دلسوز و دانا. استاد شریعت تربقان هیچ وقت دانشجویان علاقمند و مستعد را رها نمیکردند و راهنماییشان میکردند. حتی اگر دانشجویان ضعیف بودند و یا موفق نبودند ولی میدانستد آنها علاقهمند هستند، آنها را جذب و به مراحل بالاتر هدایتشان میفرمود. این ارتباط صمیمانه در اینجا شکل میگرفت ولی هیچ گاه پایان نمییافت. بسیاری از اساتید حال حاضر دانشگاه شاگردان استاد شمس شریعت هستند.
آقای دکتر به ایشان عنوان پدر علم پاتوبیولوژی(علم آسیب شناسی) داده شده و در سال ۱۳۸۷ به عنوان چهره ماندگار کشور انتخاب شدند، به نظر شما دلیل این انتخابها چه بوده است؟
استاد هیچ وقت به این نوع عناوین اعتنایی نداشتند. استاد خود را معلم دانشگاه میدانست و معلمی را از همه عناوین و شغلهای عالم شریفتر و بالاتر میدانست. البته اینکه چهره ماندگار کشور هستند یک صفت بر حق است. کمتر استادی پیدا میشود که این همه خدمت کرده باشد، این همه شاگرد تربیت کرده باشد، این همه پایهگذاری علمی داشته باشد، این همه تواضع و فروتنی داشته باشد، این همه اهتمام در امور دانشگاه داشته باشد. ایشان قطعا در حافظه دانشگاه و تاریخ نگاری جریانات علمی کشور ماندگار خواهند بود. ایشان در آن سال بنا به روالی که در کشور معمول است، انتخاب شدند و به احترام این جریان انتخابی، در آن مراسم شرکت هم کردند ولی اصلا به این القاب اعتنایی نداشتند. در حوزه آسیب شناسی، ایشان در چندین پایه گذاری ها نقش داشتند. یکی از سخت ترین پایهگذاریها که بنده هم توصیف کرده ام آسیب شناسی استخوان و بافت نرم است. استاد در فرانسه با شخصیت های بزرگ پاتولوژیست آن زمان مراوده داشته و حتی آنها را چند بار به ایران دعوت کرده و کنفرانس های علمی داشتند و یک خطِ مشاوره بین المللی برقرار کرده بودند. این تلاشها باعث شد آسیب شناسی استخوان و بافت نرم در تراز جهانی در ایران برقرار شود. ماندگارترین سنن و آداب دانشگاه آنهایی است که جمعی از اساتید بزرگ بنیانگذاری کردهاند. شیوه آموزشی کنفرانسهای چند تخصصی که سال هاست (نزدیک به چهل سال) در انستیتو جریان دارد، از پایه گذاریهای دیگر این استاد عالیقدر و سایر اساتید بزرگ دانشگاه است. کنفرانسی که بر پایه عقل جمعی استوار است. صاحبان تفکر یک حیطه مثل سرطان دور هم جمع می شوند و موارد را بررسی و تحلیل میکنند. این جریان علمی -که همچنان هم ادامه دارد و جلساتش تشکیل میشود- از برکات زندگی علمی و شخصیت استاد شمس شریعت است.
در مورد آثار علمی ایشان هم توضیح بفرمایید.
استاد شمس شریعت مطالعه گسترده ای در مورد تاریخ، فرهنگ و تمدن از دوره قبل از اسلام تا دوران معاصر داشتند. استاد تمامی مطالب علمی را مطالعه کرده بودند. ایشان از دوستان صمیمی مولف کتاب تاریخ طب در قبل از اسلام و بعد از اسلام، استاد دکتر نجم آبادی بودند. حتی در این تألیفات همکاری هم داشتند. بر اساس اطلاعات ایشان از تحولاتی که در این دوران گذشته بود، اطلاع داشتند و میدانستند که چقدر به این خدمات کم توجهی میشود و در صدد احیای آنها بود و موزه تاریخ پزشکی را با این رویکرد در دانشگاه بنیانگذاری کردند. در این موزه هر چه توانسته جمع آوری کرده که مهمترین آنها آثار مربوط به دوران تمدنی بوده که در موزه موجود هستند. یکسری از نرم افزارهای مربوط به علم را از سایر کتابخانهها مثل آستان قدس رضوی و کتابخانه آیت اله نجفی مرعشی و یکسری آثار را از کشورهایی مثل هند در حد توان خودشان جمع آوری کردند و سعی در احیای افتخارات دوران تمدنی داشتند. بعضی از دستبردهایی که به شخصیت های علمی گذشته میرفت، استاد را برآشفته میکرد و ایشان سعی در یافتن پاسخ علمی به این ایرادات بر میآمدند. استاد سعی در ایجاد جریانی برای حفاظت از خدمات اساتید و حکمای گذشته داشتند.
ایشان شخصیت منحصر به فردی داشت و سعی میکرد نوشتههای مرتبط با پاتوبیولوژی را از طریق پایان نامههای دانشجویی پیگیری کند. خیلی هم پایبند نبود که نامی از ایشان باشد یا نباشد. یکبار هم که از ایشان سوال شد، فرمود ما سرمایه های علمی و انسانی زیادی داریم، در صورت تلاش همه اساتید و دانشجویان این جریان علمی شکوفا میشود و بالاخره به ثمر مینشیند. نگران این نیستیم که این جریان شکوفا نشود ولی نگران این هستیم که سرمایههای ما و آثار فاخر طب سنتی ما مورد دستبرد و یا تحریف قرار بگیرد. با همین رویکرد موزه تاریخ پزشکی و تدوین کتاب نخستینها در دو جلد شکل گرفت. استاد کتاب نخستینها را تدریس میکردند و شخصیت ها را از آن طریق معرفی میکردند. یک بُعدی که بسیار مهم است و متأسفانه خوب تنظیم و تاریخ نگاری نشده است و حتی به آن ظلم شده است، جریان تأسیس دانشگاه در ایران است. جریان تأسیس دانشکده پزشکی تهران و مجتمع پزشکی امام خمینی «ره» که محل فعلی بیمارستانی امام خمینی «ره» کمپ متفقین در جنگ جهانی اول بود. ایشان این رویدادها را ثبت کردند. حضرت استاد در تدوین کتاب هایی که دیگران مولف بودند هم کمک میکردند بدون آنکه نامی از خودشان بیاید. برای جلوگیری از تحریف تاریخ، استاد کتاب نخستینها را تألیف کردند، چون بعضیها تأسیس این دانشکده را مطلقا به خارجیها نسبت میدادند. ایشان قائل به دو جریان بودند، یکی، فرانسوی ها که تحصیل کردههای نسل اول دانشگاه از فرانسه آمدند. و یک گروهی در انگلستان و آمریکا تحصیل میکردند که نسل دوم اساتید دانشگاه بودند. منتهی به خدمات ناب و ابتکاری این اساتید اشاره نمیشود. در همین تاریخچه، میبینیم انستیتو سرطان از طراحی گرفته تا تأسیس دپارتمانهای مرتبط با سرطان و تأمین تجهیزات آسیب شناسی و حتی تهیه داروها و ملزومات، انتقال خون و … همه و همه به دست اساتید ایرانی شکل گرفته و خارجیها هیچ نقشی نداشتند. اما بعضی همه این خدمات را به خارجیها نسبت داده و به نوعی خود باختگی در برابر خارجیها دارند. در حالی که در همین موسسه از سال ۱۳۳۵ که خدمت در اینجا شروع شده تا امروز (۱۳۹۷) که حدودا بیش از ۶۰ سال میشود، یک لحظه خدمت متوقف نشده است. حتی در آن روزی که این موسسه بمبباران شد و مورد حمله وحشیانه موشکی دشمن بعثی عراق قرار گرفت چندین عمل جراحی انجام شد. هیچ وقت خدمت در هیچ شرایطی متوقف نشد. این مرهون اساتید و دانشجویان ایرانی بوده است. یک عده پیشرفتهای ما را به نظامهای خارج از کشور منصوب میکنند. تمامی تحقیقات توسط اساتیدی مثل مرحوم استاد شمس شریعت تربقان اتفاق افتاده است. در بسیاری از موارد ارتباطات خارجی هم وجود داشته که مصادیق همکاریهای دو جانبه بود. یعنی بزرگترین شخصیتهای پاتولوژی میآمدند و از تجربه اساتید ما استفاده میکردند. چون علم یک میراث بین المللی است. از نظر اقلیمی بعضی بیماریها در منطقه ما شایع است، پایهگذاریها و کارهای نخستین، بینهایت سخت بوده است. ایشان تعریف میکردند، یک اتاق در اختیار ما قرار دادند تا آزمایشگاه و انتقال خون درست کنیم. فضا محدود، امکانات محدود و نگهداری و تداوم خدمت و سرویس از همه امور سختتر بود.
به گفته تعدادی از همکاران پروفسور، ایشان بعد از فارغ التحصیلی بارها به روستاها میرفتند و به صورت رایگان روستاییان را طبابت میکردند، چرا این فرهنگ کمرنگ شده است؟
اگر از من بپرسید، این فرهنگ کمرنگ نشده است و پر رنگتر شده و سیستم پیدا کرده است و منظم انجام می شود. روحیه خدمت به محرومان توسط اساتیدی مثل استاد شمس شریعت تربقان به صورت فرهنگ در جامعه پزشکی ما نهادینه شده است. پزشکان در همه حوادث حاضر هستند. در آخرین حادثه غرب کشور آنقدر نیروی داوطلب داشتیم که مسئولان در ساماندهی دچار مشکل شدند. درخشانترین کارنامهای که یک جامعه پزشکی توانسته ثبت کند، متعلق به جامعه پزشکی سلامت ایران است. در دوران جنگ تحمیلی ازجمله کنترل حادثه شیمیایی… آنقدر از خودگذشتگی جامعه پزشکی در جنگ داشتیم که جز به کوچکی از آنها هم بیان نشده است. استاد، جوانان را تهیج و تشویق به اعزام برای خدمت میکردند و وقتی هم باز میگشتند از آنها استقبال میکردند. این نقش استاد در پایهگذاری سیره خدمت گذاری بود. خود استاد از روستا آمده بودند و آن جامعه را میشناختند، محرومیتها را میدانستند. اولین خدمت را از همانجا شروع کردند. خودشان تعریف میفرمودند که بعد از مدتی خدمت در شهر کاشمر برای ادامه تحصیل قصد خروج داشتند، مردم برای ممانعت از خروج ایشان، تجمع کردند که نمیتوانستند خارج بشوند و در آخر، شبانه، پنهانی و با اندوه خداحافظی کرده و از شهر خارج شدند.
استاد هیچ وقت کار خصوصی انجام نداد و با همان حقوق معلمی، تمام زندگیاش را اداره کرد. از همین محل درآمد بسیار مبارک و خالص معلمی ایشان در روستاها درمانگاه درست کردند، در حالی که خیلیها نمیدانستند و بعد از مرگ آن بزرگوار فهمیدند. استاد عاشق مردم بود و خدمت به مردم را عبادت میدانست. دانشگاه را معبد میدانستند. استاد شمس شریعت به جز یک خانه محقر، چیز دیگری از اموال دانشگاه نداشتند، اما میراث معنوی استاد آنقدر زیاد است که همه دانشجویان در این نسل و نسل های بعد میتوانند از آن استفاده کنند.
و سخن آخر….
وظیفه ما شاگردان است به هر مناسبتی از فضائل این قبیل اساتید بزرگ تجلیل کنیم. البته این اساتید نیازی به تجلیل ندارند، ما نیاز داریم، دیگران نیاز دارند. آیندگان نیاز دارند. سعی شود هرکسی به زبان خودش گوشه ای از این زندگی پر فضیلت را بیان کند.
استاد بیانی داشتند: «هیچ زشتی در عالم نمیبینم»، همیشه خود را در محضر خدا میدید. خداوند روح بلند آن انسان فرهیخته و با ایمان و خدمتگذار را با انبیاء علیهم السلام و اولیای خود محشور فرماید.
پروفسور شمس شریعت تربقان در یک نگاه
استاد شمس شریعت در سال ۱۳۰۵ در دهستان تربقان شهرستان کاشمر در یک خانواده روحانی به دنیا آمد، قرآن و کتاب صد کلمه را در مکتب کدخدای دِه و مقدمات خواندن و نوشتن فارسی را در مکتب میرزا مهدی در تربقان فرا گرفت. وی از سال سوم ابتدایی تا سال ششم ابتدایی به مدرسه رفت و سالهای اول تا ششم دبیرستان را در شهرهای کاشمر، مشهد و ایرانشهر گذراند.
دکتر شریعت تربقان پس از شرکت و قبولی در کنکور پزشکی دانشگاه تهران در سال ۱۳۲۶ توانست با کسب نمرههای خوبی در سال ۱۳۳۳ از دانشکده پزشکی تهران فارغالتحصیل شود.
وی که موفق به اخذ بورسیه در دولت فرانسه شد، در مرکز سرطان شناسی لئون برار شهر لیون مشغول به تحصیل شد و موفق به اخذ دیپلم از دانشکده پزشکی لیون فرانسه در سال ۱۹۶۱ شد.
وی در مدت حیات خود مشاغل و سمتهای مختلف و بسیاری داشت که ازجمله آنها پزشک بهداری شهرستان اراک، ریاست بهداری و بیمارستان شیروان، دستیار قسمت پاتولوژی کرسی سلطان، ریاست درمانگاه قسمت پاتولوژی کرسی سلطان، دانشیاری تماموقت گروه آسیبشناسی و عضو هیئت ممیزه دانشگاه علوم پزشکی تهران، سرپرستی بخش آسیبشناسی و واحد میکروسکوپ الکترونی انستیتو پاستور، سرپرستی کمیته پیراپزشکی و عضویت در گروه پزشکی شورای عالی برنامهریزی و ریاست موزه ملی تاریخ علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران است که خود از بانیان آن به شمار میآید.
1 دیدگاه. Leave new
باسلام وسپاس خدمت همه…من بچه همین روستا(تربقان) هستم ولی چندسالی هست ازونجادورم ولی هنوز پدر ومادرم اونجا هستن …بهت افتخار میکنن نه من بلکه تمام ایران پرفسور عزیز