دکتر سپیده امیدواری

روانپزشک، دانشیار پژوهش مرکز تحقیقات سرطان انستیتو کانسر دانشگاه علوم پزشکی تهران

سلامت معنوی، یکی از مفاهیمی است که در دهه‌های اخیر، بیش از گذشته، مورد بحث و پژوهش قرار گرفته است. تعاریف مختلفی برای سلامت معنوی ارائه شده اما هنوز اتفاق‌نظری در مورد تعریف آن به‌دست نیامده است. به‌نظر می‌رسد درک سلامت معنوی، برای بیماران، خانواده‌های آنان و دیگر مردم، با توصیف «حیطه‌های سلامت معنوی»، می‌تواند آسانتر شود. بنابراین در این مقاله، از این روش استفاده خواهد شد.

«معمولا» امور زیر، حیطه‌های سلامت معنوی ذکر می‌شوند: ارتباط فرد با خداوند یا وجودی والا و برتر، ارتباط فرد با انسان‌های دیگر، ارتباط فرد با طبیعت، ارتباط فرد با خود، مسئولیت اجتماعی و مسائل وجودی.

اینک به‌اختصار درباره هر یک از آن‌ها، توضیحاتی ارائه می‌شوند:

1- ارتباط فرد با خداوند یا وجودی والا و برتر: در این محور، سؤالاتی مانند پرسش‌های زیر مطرح هستند:

– آیا فرد به خدا یا وجودی والا و برتر معتقد است؟

– اگر بله، آیا با او رابطه‌ای برقرار می‌کند؟

– اگر با او رابطه دارد، این رابطه، صمیمانه و نزدیک است یا دچار مشکلات و چالش‌هایی است؟

2- ارتباط فرد با انسان‌های دیگر: در این حیطه، عموما ارزش‌ها مورد توجه و اندازه‌گیری قرار می‌گیرند، مفاهیمی مانند عدم تجاوز به حقوق دیگران، کمک به همنوع، رسیدگی به وضعیت نیازمندان، مهربان بودن، فداکاری، راستگویی و …

3- ارتباط فرد با طبیعت: موضوعاتی مانند آسیب نزدن به طبیعت، استفاده درست از طبیعت و منابع، هدر ندادن منابع، مهربان بودن با حیوانات و عدم حیوان‌آزاری، زیرمجموعه این قسمت هستند.

عکس: مجید قهرودی

4- ارتباط فرد با خود: این محور شامل مباحثی مانند شناخت توانایی‌های خود و به‌کار گرفتن آن‌ها، شناخت استعدادهای خود و شکوفا کردن آن‌ها، هدر ندادن عمر، کنترل خود و امیال و … می‌شود.

5- مسئولیت اجتماعی: معمولا منظور از مسئولیت اجتماعی، حساس بودن درباره مسائل اجتماعی و نشان دادن واکنش صحیح در مورد آن‌ها است؛ مسائلی مانند بی عدالتی و ظلم، فساد، تبعیض و ..

عکس: مجید قهرودی

6- مسائل وجودی: در زیرمجموعه مسائل وجودی، موضوعاتی مانند معنای زندگی (آیا زندگی و هستی، معنادار است یا بی‌معنی است؟)، مرگ و پس از آن، مبتلا شدن به بیماری، رخداد وقایع ناگوار و … مورد بحث قرار می‌گیرند.

هر کس در شش محور فوق، وضعیت بهتری داشته باشد، از سلامت معنوی بالاتری برخوردار است. به‌عنوان مثال، در مورد کسی که به خداوند معتقد است، هر چه شخص، رابطه نزدیک‌تر و صمیمانه‌تری با خداوند داشته باشد، دیگران را جانشین خدا نکند، فقط از خداوند اطاعت کند و …، در این حیطه از سلامت معنوی، نمره بیشتری دریافت خواهد کرد. به‌طریق مشابه، هر چه کسی بیشتر به انسان‌های دیگر کمک کند، برای رفع مشکلات نیازمندان تلاش کند، با دیگران مهربان باشد، به حقوق دیگران احترام گذارد و فداکار و راستگو باشد، در محور «ارتباط با دیگران»، دارای سلامت معنوی بیشتری است.

در خصوص مسائل وجودی، مهم است که زندگی برای فرد، معنادار و باورهایش در باره مرگ و بیماری و وقایع ناگوار، منسجم باشد و با دیگر عقاید وی (مثلا در باره خداوند)، تعارض نداشته باشد و باورها و تفاسیر وی در باره مسائل وجودی، آرامش را برای او به ارمغان آورد. به‌عبارت دیگر، باورها و تفسیرهای شخص، به او کمک کنند تا با پدیده مرگ (مرگ خود و دیگران)، کنار بیاید و در صورت مبتلا شدن به بیماری یا وقایع ناگوار دیگر، دیدگاه‌های او، به سازگاری وی با شرایط کمک کند، نه آنکه مشکلات بیشتری برایش ایجاد کند. بنابراین (و به‌عنوان مثال)، کنار نیامدن با مرگ (بعنوان مرحله‌ای از زندگی که همه انسان‌ها با آن مواجه خواهند شد)، نمونه‌ای از وجود مشکلات معنوی است.

نکات مهم:

  • حیطه‌های مختلف سلامت معنوی، باید با یکدیگر همخوانی داشته باشند و «یک» مجموعه را تشکیل دهند. به‌عنوان مثال، همان‌گونه که اشاره شد، تفسیری که شخص برای مبتلا شدن به یک بیماری جدی (مانند سرطان)، ارائه می‌کند (حیطه مسائل وجودی)، نباید به‌گونه‌ای باشد که به ارتباط او با خداوند/ وجودی والا و برتر، که محوری دیگر از سلامت معنوی است، آسیب بزند.
  • یکی دیگر از نکات مهم درباره سلامت معنوی آن است که مجموعه عقاید، باورها و اعمال فرد، نباید به سه حیطه دیگر سلامت (یعنی سلامت جسمی، سلامت روانی و سلامت اجتماعی) خود شخص و نیز دیگران، آسیب وارد کند. به‌عنوان مثال، مجموعه عقایدی که به فرد اجازه دهد در حیطه «ارتباط با دیگران»، به سلامت جسمی و روانی و اجتماعی اطرافیان خود آسیب بزند (مانند همسرآزاری، کودک‌آزاری و …)، نمی‌تواند مدّعی باشد که مجموعه باورهایی «معنوی» است.

اهمیت مشکلات و چالش‌های معنوی

مشکلات و چالش‌های معنوی، در بیماران مبتلا به سرطان و خانواده‌های آن‌ها، در تمامی کشورها، پدیده‌ای شایع است. اکثر بیماران مبتلا به سرطان و خانواده‌های‌ آن‌ها، زمانی در طول مدت بیماری، ممکن است دچار مشکلات و چالشهای معنوی شوند. مشکلات و چالش‌های معنوی، همچون مشکلات جسمی و روانی، موجب رنج انسان‌ها می‌شوند.

نمونه ای از مشکلات و چالش‌های معنوی بیماران مبتلا به سرطان و خانواده‌های آن‌ها:

چرا من؟!/ چرا او؟!

هنگامی‌که واقعه‌ای ناگوار برای ما رخ می‌دهد (همچون مرگ یکی از عزیزان، مبتلا شدن به یک بیماری جدی و …)، همان‌گونه که ممکن است از نظر سلامت روان دچار مشکل شویم (مثلا مدتی غمگین و بی‌حوصله شویم)، از نظر معنوی نیز، ممکن است مشکلاتی برای ما پیش آورد. مثلا اگر به خداوند معتقد باشیم، ممکن است از خودمان بپرسیم چرا این اتفاق برای ما افتاد؟ چرا خدا جلوی آن را نگرفت؟

یکی از سؤالاتی که پس از ابتلا به سرطان، برای افرادی با اعتقادات مختلف (مسلمان، مسیحی، یهودی، زرتشتی و …) و در همه کشورها ممکن است پیش آید، این است که: «چرا من؟! چرا خدا مرا مبتلا به سرطان کرد؟». طبعا این سؤال برای اعضای خانواده بیمار نیز به این شکل تظاهر می‌کند که «چرا او؟!»

بنظر می‌رسد این چالش معنوی، ریشه در تفسیرهایی دارد که شخص برای علت ابتلای خود یا عضو خانواده‌اش به سرطان، به آن‌ها معتقد است. یکی از تفسیرهای شایع در ایران، اینست که خداوند انسان‌ها را برای ابتلا به سرطان، «انتخاب» می‌کند. به‌دنبال این تفسیر، طبعا در مرحله بعد، ممکن است این اعتراض در ذهن شخص شکل بگیرد که چرا خداوند او یا فردی را که او دوست دارد، انتخاب کرده است؟ و نه فردی دیگر را؟ همانگونه که مشاهده می‌شود، در ادامه، خودبخود «معیارهای انتخاب» برای مبتلا شدن به سرطان در ذهن افراد مطرح می‌شود که در این رابطه، یکی از تفاسیر شایع، «مبتلا شدن به سرطان، با هدف تنبیه شدن فرد» است که خود، گاه اعتراضات بیشتری را بدنبال دارد؛ چرا که شخص، افراد بسیاری را به‌یاد می‌آورد که به دیگران ظلم کرده‌اند اما بدون ابتلا به هیچ بیماری‌ای، به زندگی خود ادامه می‌دهند و در مقایسه، فردی که به‌نظر آن‌ها از سلامت معنوی بالاتری برخوردار بوده (به‌عنوان مثال، آزارش به کسی نمی‌رسیده)، مبتلا به سرطان شده است.

جملات فوق، نشانگر آنند که تفاسیر فرد درباره مبتلا شدن به یک بیماری (زیرمجموعه مسائل وجودی)، ممکن است باعث تخریب رابطه او  با خدا شوند، یعنی او را دچار مشکلات معنوی کنند و به سلامت معنوی او آسیب برسانند.

در چنین مواردی مهم است که شخص، تفسیرهای پیدا و پنهان خود را شناسایی و درباره آن‌ها بخوبی فکر کند؛ این‌که تفسیرهای او ریشه در کجا دارند؟ به‌عنوان مثال، یک «مسلمان» باید به این سؤال پاسخ دهد که آیا «آیات قرآن»، با تفسیرهای او سازگار است؟

برخی پژوهشگران قرآنی معتقدند از مجموعه آیات قرآن، نمی‌توان چنین برداشت‌هایی استنباط کرد و این‌که تصور کنیم هر کس مبتلا به سرطان شده است، خدا او را «انتخاب» کرده تا سرطان بگیرد، اشتباه است. نیز، این‌که هر کس مبتلا به سرطان شده است، خدا برای تنبیه کردن او، وی را مبتلا به سرطان کرده، اشتباه است. به‌نظر می‌رسد بر اساس آیات قرآن، تفسیر درست این است که هر اتفاقی در عالم، و از جمله ابتلا به سرطان، بر اساس قوانین خداوندی که حاکم بر جهانند و در چهارچوب نظامات خلقت رخ می‌دهد. بنابراین، افراد دچار سرطان می‌شوند، همان‌طور که ممکن است بر اساس قوانین حاکم بر جهان، دچار هر بیماری دیگری شوند، و همان‌گونه که اگر چیزی را که در دست داریم، رها کنیم، بر اساس قوانین حاکم بر طبیعت، به‌طرف «زمین و پایین» سقوط می‌کند، و نه برعکس؛ قوانین و نظاماتی که علم تلاش می‌کند بخشی از آن‌ها را کشف کند.

نتیجه‌ای پیدا نشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

4 + نه =