فرهاد باقری
نویسنده و فیلم ساز
فیلم «پنجاه/ پنجاه» نوشتهی ویل رایزر، به کارگردانی جاناتان لوین محصول ۲۰۱۱ آمریکاست. داستان فیلم در مورد ابتلای یک جوان بیست و هفت سالهی ورزشکار! به نام آدام (جوزف گوردون لویت) به گونهای از سرطان نادر و بسیار خطرناک است.
فیلم نامهی «پنجاه/ پنجاه» بر اساس یک ماجرای واقعی نوشته شده و داستان فیلم برداشتی است آزاد از زندگی شخصی فیلمنامهنویسِ فیلم، ویل رایزر. ویل زمانی که در اوایل دههی سوم زندگی به بیماری سرطان مبتلا میشود با کمک دوست صمیمی خود سِث روگن موفق به شکست سرطان شده و بهبود مییابد. پس از این ماجرا سِث، ویل را مجاب میکند تا دو نفری یک فیلم نامه بنویسند.
هر چند موضوع فیلم و شرایط حاکم بر زندگی قهرمان این امکان را به فیلم میداد تا به روال فیلمهایی از این دست، رنگ و بویی حزنانگیز به خود بگیرد اما بواسطهی آگاهی و شناخت فیلمنامهنویس از بیماری سرطان و تجربهی شخصی او در غلبه بر این بیماری، به این سمت حرکت نکرده و با وجود آنکه سرطانِ آدام از نوع کمتر شناخته شده و کشندهای است، اما در سراسر فیلم احساسی از امکان موفقیت- هرچند آمیخته به ترس و دلهره- در لایههای زیرین مستتر است.
تضاد شخصیتی بین آدام و دوست صمیمیاش کایل (سِث روگن) در نوع نگاه آنها به رابطه با جنس مخالف باعث شده که فیلم تا حدی لحن کمیک به خود بگیرد، تدبیری که در کاستن از تلخی فیلم بسیار موثر واقع شده و در نتیجه ارتباط مخاطب با فیلم را راحتتر کرده است. البته این تفاوت و تضاد بین کایل و آدام کارکرد دیگری نیز دارد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت. استفاده از موقعیتها و رفتارهای کمیک در دل این درام دلهرهآور باعث شده تا سایت معتبر سینمایی متاکریتیک در تمجید از فیلم اینگونه بنویسد: « پنجاه/ پنجاه فیلمی معرکه و بینظیر است، فیلمی به راستی مفرح و خندهدار که به هیچ عنوان مانع گریهکردن شما نخواهد شد.»
جانمایه و عصارهی فیلم به درستی در عنوان آن خلاصه شده است. ( فیلمنامهی ابتدایی عنوان «من سرطان دارم» را بر خود داشته) در جایی از فیلم پس از آنکه سرطان آدام هیچ واکنشی به شیمی درمانی نشان نمیدهد، دکتر معالج آدام به او میگوید که تنها راه نجات او عمل جراحی است، عملی که شانس زنده ماندن در آن پنجاه/ پنجاه است. به راستی کدام بخش از زندگی شانس صد در صدی دارد؟ از منظر قانونِ دویی حاکم بر طبیعت، همه چیز پنجاه پنجاه است. شب/روز، سرما/گرما، شکست/موفقیت، مرگ/زندگی…
آیا میتوان کسی را یافت- فارغ از ابتلاء به بیماری یا برخورداری از سلامت کامل- که به زنده ماندن خود اطمینان صددرصدی داشته باشد؟ چه زن چه مرد، چه جوان و ورزشکار و چه پیر و از کار افتاده، شانس ابتلا به سرطان تقریبا برای همه یکسان است: پنجاه پنجاه.
اما برای همهی آنهایی که مبتلا به سرطان شده یا میشوند، سرطان یک فرصت است. فرصتی برای از دست دادن و دوباره یافتن. همانطور که در بالا نیز اشاره شد عمدهی فضای کمیک فیلم بر پایهی رابطهی کایل و آدام و نوع نگاه آنها به جنس مخالف بنا شده است. بر خلاف کایل که انسانی تنوع طلب و دمدمی مزاج است، آدام یک رابطهی سالم و پایدار را ترجیح میدهد و هر چند سرطان باعث جدایی قطعی او از نامزدش راشل( برایس دالاس هاوارد) میشود اما سرطان مجددا این فرصت را به او می دهد تا کاترین (آنا کندریک) را بیابد، دختری به مراتب مناسبتر برای آدام.
هر چه هست انتخاب با ماست که در این دنیای بینابینی، کدام قسمت از این پنجاه پنجاه را ببینیم و انتخاب کنیم.
تماشای این فیلم را به همهی آنانی که عاشق زندگی هستند توصیه میکنم.