وقتی موهام ریخت، قلبم فرو ریخت
هر روز به زیباییهای زندگی اضافه میکنم
آرزو نصرتی
من که خود، بهبود یافته از بیماری سرطانام، اکنون حامی بیماران بخش شیمیدرمانی و مربی آموزشی کارهای هنری در بخش رادیوتراپی بیمارستان هستم.
سال ۹۱ متوجه بیماری سرطان و وجود تودهای در بدنم شدم؛ بعد از سه روز جراحی شدم که ساعات طولانی اتاق عمل بودم، چون عمل سنگینی بود. در طول سالها همیشه صحیح و سلامت بودم، این شوک بزرگی برایم بود. با اینکه دوران زندگی سختی را گذرونده بودم، باز هم باشنیدن این خبر از خدا گله و شکایتی نکردم، چون میدانستم در کار خدای مهربان حکمتی هست و حالا که حدود شش سال از دوره بیماریام میگذرد، هر روز بیشتر به حکمت خدا آگاهتر میشوم. همه سالهای عمری که از خدا گرفتهام، یک طرف و این شش سال یک طرف. بعد از سختیها و فراز و نشیبهای دوران بیماری علاوه بر دردها و عوارض شیمی درمانی، فقط نگران موهام بودم، وقتی موهام ریخت انگار جزیی از قلبم ریخت، اما حالا که چند سال از آن گذشته میبینم که انسانی قویتر شدم و دنیا را جور دیگر میبینم. حالا میدانم که اصل باطن انسان است که باید مراقب آن بود و هر روز بر نورانیتش افزود و اینکه هر کدام از ما برای رسالتی به این دنیا آمدیم و با چشمهای باز و از دریچهی چشم خداوند مهربان و رئوف به جهان هستی نگاه کنیم، آن وقت هست که میتوانیم زیباییهای هر کس و هر چیز را ببینیم و تلاش کنیم نور کرامت و فضیلتهای انسانی خود را نورانیتر کنیم، عدالت و مساوات را رعایت کنیم، با عدالت با پندار نیک، کردار نیک و گفتار نیک، انسانها عیار و قیمت پیدا میکنند، در سختیها و امتحانهای زندگی است که میتوانیم عیار انسانی و قیمت معنوی خودمون رو بسنجیم.
از اینکه خدای مهربان فرصت دوباره زندگی کردن را به من داد، سپاسگزارم، امید در این فرصت دوباره از لحظه لحظهی زندگی نهایت استفاده را در راه خیر و برکت رساندن به مخلوقات خداوند ببرم. قطرهای هستم در این جهان هستی که روزی به دریا باز میگردد، باشد که با کمالات انسانی و با دست پر به آغوش پرودگار بازگردم.
روزهایی که حامی هستم و روزهایی که برای آموزش دادن به بخش رادیوتراپی میروم روزهای طلایی من هستند از اینکه لبخندی را برلبان خسته و رنجور بیماران مینشانم و با تمام قلبم دوستشان دارم و علاوه بر آموزش، تمام سعیام رساندن پیام عشقم و دوست داشتنم به عزیزان و بندههای خاص خداوند است که نور امید را درچشمانشان میببینم و صدای شادی را از درون قلبهای پاکشان میشنوم.
در زندگی دوباره خودم یاد گرفتم تلاش کنم هر روز به زیباییهای زندگی اضافه کنم، زیبایی برای من بهتر دیدن، بهتر شنیدن، بهتر گفتن و بهتر عمل کردن است، وقتی در فضای طبیعت، یا هر جا و هر کجا باشم، مثل جستجوگری هستم که دنبال نشانههایی از حضور خداوند است، در هر چیزی تلاشم این است که پیامی و درسی بگیرم .
برای همهی مدیران و کارکنان، پزشکان، استادان، پرستاران، کارمندان، کارگران و حامیان تمام مجموعهها و خیریهها که فعالیت انساندوستانه و خیر خواهانه دارند آرزو میکنم که به جایی برسیم که همهی مردم دست به دست هم بدهند و با هم همدلی و مهربانی کنند، تا کمک حال و تشویق کننده شما خیرین باشند و جامعه و جهانی پر از خوبیها و زیباییها رو داشته باشیم.
الهی مرا واسطهی آرامش و شادی بندگانت قرار ده، آمین.