دکتر میرجلال الدین کزّازی

شاعر، نویسنده، مترجم، شاهنامه‌پژوه و پژوهشگر

 

بهارِ دلاویزِ شورانگیزِ شکوفه بار، از راه می‌رسد تا جهانِ افسرده و پژمرده، دیگر بار، توش و توان بگیرد و خرّم و خندان، بشکوفد. بهار روزگار دگرگونی‌های بشگون و همایون است: روزگاری است که در آن، مردگی و پژمردگی به زندگی و تپندگی دیگرگون می‌شود و اندوه به شادی. بهار روزگارِ رخشانِ امید است و نوید به آینده‌ای زیبنده‌تر و فرخنده‌تر.

هان! در دلِ رنج‌ها و اندوهان، شادمانه، در بر بهار بگشای و هر آنچه را جانگزای است و تن فرسای، هر آنچه را درشت است و دشوار، به باد بسپار و تیرگی‌ها را از دل، در رخشندگی‌های خورشیدِ امید، بپیرای و بزدای. تنها در آن هنگام است که شادمان و شادکام، گام در قلمروِ بهار و خرّمی‌ها و خجستگی‌هایش، در خواهی نهاد و از دگردیسیِ برونی و آشکار، به دگردیسیِ درونیِ و نهان خواهی رسید و از نو، خواهی زاد؛ تا مگر انسانی بهارینه و دیگر سان بتوانی شد. ایدون باد!

شمس, بهار, استاد کزازی, سروش شمس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

17 − چهارده =